سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندیشه آینه‏اى است تابناک ، و پند روزانه ترساننده‏اى از غل و غش پاک ، و تو را در ادب کردن نفس بس که دورى کنى از آنچه نپسندى از دیگر کس . [نهج البلاغه]
آن سوی هیچ ،فراسوی مرزهای تنم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» چه میدونم اسمشو چی بزارم............

انگار که من در عمیق ترین حفره ی شب ،گرفتار مردابی نه چندان عمیق گشته ام

انگار که نامم،ادامه تشعشات خورشید بوده است

انگار که تنهایی ماه امشب دو چندان میشود،با حضور نیمه گم گشته اش

و شاید ابتدایی ترین احساس زمین ،امروز من باشد

امروز که نه،همین  لحظه من باشد.

و شاید گریز ماه از گوشه چپ کادر پنجره ام به سمت راست آن ،کمترین دروغ این جهان باشد.

انگار که عمق روحم از نمی دانم های هفت سالگیم پر گشته است

و خدا را چه دیده ای؟شاید فردا به وقت صبح،سایه هامان به مانند غروب طلوع کنند.

و من مثل هر شب خدا عمق آسمان را با دیدگان تو،از بر کنم.

وانگار نه انگار که تمام آنچه دیده ام ثانیه ای بیشتر نبوده است...

حالا سه نقطه های آخر جملاتم از همیشه بیشتر شده اند.

و علامت های تعجب زده ام،مثل تمام دلخوشی های کوچکم،به ناکجاآبادی کوچ کرده اند.

اما با این تندی بوی لاک ،در ابعاد کوچک این اتاق چه باید  کرد؟

یا وقتی که ماه از کادر این پنجره،از همان گوشه ی سمت راست رفت و رفت،زمان را چگونه دنبال کنم؟

اصلاً با کدام بهانه چشم از درون بن بستم برگیرم،و به آسمان پشت پنجره ام بدوزمش؟

کاش بهانه ای تازه،مثل این کفترک ها ،که هر صبح می آیند و پشت دریچه مینشینند و معصومانه تنهاییمان را نگاهمان میکنند،بیاید و در دلم بنشیند.

این وقت شب،آن قدر احساسات رقیق شده ام،از چشمانم فرو میچکند،که تمام حیرتهای روزانه ام را از یاد میبرم.

کاش این نسیم،آنچنان میوزید که اندازه های این دریچه را در هم میشکست.

و اصلاً تمام این سقف را با خود میبرد.

احساس  میکنم،شبهایم پوست می اندازند،و شعرهایم در میان کلاغ پرهایم،می پرند،به سوی بالا،بی آنکه بدانند،بالا یعنی چه...

و من بی آنکه بخواهم،پوست می اندازم،اما باز میبینم که در میان پیله ای تنگ خفته ام.

و در خواب،خواب میبینم که از همه جا نوری سر میرود.مثل آبی که از لیوان سر میرود

مثل روحی که از نگاهی ....

و مثل خیلی چیزهای دیگر

شب تا به سحر،شبانه هایم پوست می اندازند،و سحر که همیشه میرسد،درست زمانی که میگویی  هرگز نخواهد آمد.

...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مونا دلاوری ( سه شنبه 86/5/23 :: ساعت 11:7 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نقاشی های مونا دلاوری در آن سوی هیچ
...
عبور
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 60
>> بازدید دیروز: 12
>> مجموع بازدیدها: 192881
» درباره من

آن سوی هیچ ،فراسوی مرزهای تنم
مونا دلاوری
مونا هستم.

» پیوندهای روزانه

خیام [137]
عباس معروفی [119]
احمد شاملو [135]
حضرت سعدی [122]
کتاب سیاه [189]
مجله تندیس [128]
13 [240]
عکاسی [422]
انجمن عکس شیراز [154]
آژانس عکس ایران [153]
خانه هنرمندان ایران [177]
گالری سیحون [140]
سیاوش قمیشی [163]
هنرمندان [147]
دکتر شیرین نوروی [181]
[آرشیو(15)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
آن سوی هیچ ،فراسوی مرزهای تنم[65] . من و حرفهای ساده دلم[12] .
» آرشیو مطالب
2
1
نقاشی های مونا
اینجا مونا می نویسد
عکس ها
3

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

انیگما
خاطرات یک خاطره نقاش
زندانی امید(حسن و امیر حسین)
لحظه ای مانند اکنون(سپیده)
نیما نیلیان
نیما فتوبلاگ(نیما نیلیان)
با دستهای رنگی(سرور محمودی)
رنگ شب(ایرج سالاروند)
زندگی نامه(احسان واله)
خاطرات یک دختر
فصل گستاخی
لاف در غریبی
...همین جا روی زمین...
دست نوشته های یک جادوگر
مادرک
درد دل کلاغ سیاه
پرانتز کارتون(عباس ناصری)
یادداشت(مجید احمدی)
آرام سرزمین ذهن من...(آلبالو گیلاس)
ارتباط با ارواح و سیر و سلوک(محمد)
هیچ اگر سایه پذیرد من همان سایه هیچم(مسعودآوک)
دیگران
نسیم روح نواز(مجتبی)
دلبستگی(سینا تنها)
I DESERVE TO LOSE
روزهای بارانی(شیما و صالح)
فروغ فرخزاد
حسین پناهی
بخارا(مجله فرهنگی هنری
کاه گل(سالی)
چرند و لوند(سالک است ، او)
کلاغ(ادبیات و فلسفه )
معماری پارس(اولین ماهنامه الکترونیکی هنر ومعماری ایران)
معماری
معماری در گذر زمان و مکان
مونا(عکس)
استاد بهنام کامرانی
علی سلطان کاشفی
گفته هایی از نگفته ها(امیر)
راز شمع(علا)
تصویرگری
انجمن وبلاگهای هنری
استاد رضا هدایت(نقاشیهاوداستانهاویادداشتها)
کارگاه
گالری الهه
کاوه گلستان
حسین ذبیحی(من رفتم،میروم جایز نیست)
دف و کوزه(داریوش چهاردولی)
A loney BOY(امیر حسین)

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان







» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب